نویسنده: سیّد محمّد علی مدرّس مطلق




 

از جهات مختلفی می توانیم حکیم خواجویی را با میرداماد مقایسه کنیم. همچنان که از حوزه ی درس میرداماد، صدرالمتألهین و ملامحسن فیض برخاستند که متعلق به مکتب میر نبودند، از حوزه ی درس ملااسماعیل، آقا محمد و ملامهدی نراقی بیرون آمدند که از مکتب ملا اسماعیل فراتر رفتند و همانطور که در آن زمان از تأثیر شیخ بهائی و گرایش ذوقی و عرفانی اش در پیدایش آن طرز تفکر سخن گفتیم اکنون از تاثیر گروهی از حکماء و چه بسا میرزا محمدتقی الماسی در رأس ایشان باید بگوئیم که موجب از نو پدیدار شدن حکمت متعالیه گردیدند. اما از آنجا که سرگذشت حرکت فلسفی اصفهان در هاله ای از ابهام قرار گرفته همانگونه که در مورد تاثیر شیخ بواسطه ی آن که آثار فلسفی مشخصی از خود به یادگار نگذاشته، ما تنها با مشاهده ی نتایج و در نظر گرفتن قرائنی سخن می گوئیم این جا نیز به جهت فقدان آثار ناچاریم همان مسیر را دنبال کنیم. ما تنها شنیده ایم که میرزا محمدتقی الماسی متوفی 1159 برای اولین بار آثار صدرالمتألهین بخصوص اسفار و مبدأ و معاد را به عنوان متن درسی برگزیده و برای شاگردان خود تدریس می کرده اما نمی دانیم گرایش حکمای هم زمان او چه بوده؟ ملا عبدالله حکیم متوفی 1162 که مرحوم همایی احتمال داده آقا محمدبیدآبادی نزد وی حکمت آموخته باشد، چه کسی بوده و آیا چون مرحوم روضاتی باید بگوئیم لقب حکیم در آن زمان به اطباء اطلاق می شده(1) و حتی تردید کنیم در اشتغال او به حکمت الهی؟ سید حیدر‌آملی متوفی 1150 که می دانیم شاگرد فیض بوده یا محمدبن محمدزمانی کاشانی -که دو اثر در رد حدوث دهری میر و دفاع از زمان موهوم متکلمین ساخته و از آقا جمال الدین خوانساری به طبقه ای موخر بوده- هر کدام چه سبکی داشته اند و چه متونی را درس می گفته اند؟ اگر آقا محمدآبادی را بواسطه ی تتلمذش نزد میرزا محمدتقی الماسی، معطوف به فلسفه ی صدرایی بدانیم گرایش ملامهدی نراقی به این فلسفه چگونه باید ریشه یابی کنیم؟ مگر این که بسان کربن، آقا محمد را هم به اساتید او اضافه کنیم(2) در حالی که مرحوم آشتیانی آن را بی اساس خوانده است(3).
واقع به هرگونه که باشد برای ما تردیدی وجود ندارد که در این طبقه، یک اتفاق خاصی افتاده است. آثار فیلسوفی که در نهایت غربت و مظلومیت در یکصد و پنجاه سال قبل از زمان این طبقه، با این عالم وداع کرده، اینک از نو و با نگاهی از سر ارادت و محبت، مطرح و دوباره خوانده شده و برای آن که به اوج شکوفایی خود نائل شود و به بار بنشیند، تنها فاصله ی زمانی یک نسل را انتظار می کشد.
1. آقا محمد بیدآبادی متوفی1198. شهرت بیدآبادی بخاطر سکونت وی در محله ی بیدآباد بوده در منزلی که بعدها سید حجة الاسلام آن را خرید. پدرش محمد رفیع از علمای گیلان بوده که به اصفهان مهاجرت می کند.
تحصیلات آقا محمد نزد ملااسماعیل خواجویی، میرزا محمدتقی الماسی و ملاعبدالله حکیم بوده و خود، شاگردان مبرزی داشته مثل ملاعلی نوری، ملامحراب گیلانی متوفی 1217 میرزا ابوالقاسم حسینی متوفی 1202 و ملانظر علی گیلانی و مولی محمدعلی بن مظفر متوفی 1198 و میرزا محمدرضا طبیب اصفهانی متوفی 1238 که شارح رساله آقا محمد در کیمیاست و نوشته اند در یک جا سکونت نمی کرده و هر چند وقت در دیاری بوده(4) است.
آثار مکتوب بیدآبادی غالباً کوتاه و پراکنده است و از برخی جز نامی باقی نمانده است. جز گزیده ای که از تفسیر نیشابوری فراهم آورده و رسائلی که در کیمیا به ایشان نسبت داده شده و یکی دو رساله ی صوفیانه در سیر و سلوک -که قویاً از ایشان نیست- و نامه های متعدد عارفانه ای که به اصحاب سلوک نوشته، حواشی متعددی از ایشان بر آثار حکما باقی مانده و رسائل مختصر حکیمانه و عارفانه ای از ایشان در دست است مثل رساله ی مبدأ و معاد که مرحوم آشتیانی در مجلد چهارم منتخبات آورده و از آن استفاده می شود که حکیم بیدآبادی در موارد متعددی هم رأی با صدرالمتألهین نبوده نیز رساله ای تحت عنوان حسن دل در سنه ی 72 در قم به چاپ رسیده که در واقع یکی از نامه های آقا محمد است. ایشان در این رساله پیروی از فلاسفه مشاء و یونانیان و متکلمین اشعری و معتزلی را نقد می کند و می فرماید حکمت ما الهی و ایمانی است که به پیروی از محمد و آل او به دست می آید(5).
جالب این که در کتاب مکتب فلسفی اصفهان، عبارتی از یکی از نامه های آقا محمد نقل کردم تا به تعابیر حکیمانه آن استناد کنم بعداً به عین عبارت آن را در کلام معصومین یافتم. جمله ی آقا محمد این است «... و تحصیل این کار به هوس نمی شود که ابی الله این یجری الامور الا باسبابها و الاسباب مما لابد من اتصالها بمسبباتها» غرض من تعبیر اخیر این عبارت بود که و الاسباب مما لابد من اتصالها بمسبباتها. بعد، ضمن مطالعه ی حدیث چهارم باب ابطال رویت کتاب توحید اصول کافی(6) ملاحظه کردم که این تعبیر، عین عبارت امام حسن عسگری (علیه السّلام) در پاسخ به نامه ای است و این نشان می دهد که آقا محمد بیدآبادی -که یک فیلسوف بوده و قاعدتاً انسش باید با آثار و عبارات فلاسفه باشد -چنان با احادیث اهل بیت (علهیم السّلام) مأنوس بوده که در عبارت پردازی های خود بطور ناخودآگاه از تعابیر و مصطلحات ایشان استفاده می کند و به کار می گیرد و حکمت الهی و ایمانی اینان را بر حکمت یونانیان ترجیح می دهد و این ادامه ی همان مسیری است که شیخ بهائی مشوق آن بود.
اما این که آقا محمدبیدآبادی احیاگر حکمت متعالیه بوده مطلب دیگری است که معلوم نیست بر اساس چه قرائنی گفته شده قدر مسلم آقا محمد به آثار صدرالمتألهین اهمیت می داده و مانند گذشتگان خود بدانها بی توجه نبوده اما این اندازه اثبات نمی کند که او به دیده ی قبول بدان می نگریسته و آنگاه درصدد احیاء آن برآمده باشد.
2. ملامهدی نراقی متوفی1209. نراق دهکده ای است در شمال کاشان و ملامهدی، زاده ی نراق بوده لیکن اکثر ایام عمرش در اصفهان و کاشان سپری شده و باری برای تحصیل و بار دیگر در پایان عمر به نجف رفته و همانجا نیز مدفون است.
بنابر آن که نوشته اند سی سال نزد ملا اسماعیل خواجویی (متوفی1173) به تحصیل اشتغال داشته و قبل از آمدن به اصفهان، چندی نیز نزد ملامحمدجعفر بیدگلی در کاشان درس خوانده، ما به سال 1125 برای تولد ایشان دست یافتیم اما صاحب ریاض الجنه تولد ملامهدی را سنه 1146 دانسته(7) که با ملازمت سی ساله وی سازگار نیست لیکن از سوی دیگر، برخی از معاصرین که نسبشان به ملامهدی منتهی می شود اظهار نموده که اقامت نراقی در اصفهان شانزده سال(8) بوده که در این صورت باز سال 1146 برای تولد ایشان مناسب نیست چون حضور کودک یازده ساله ای در حلقه درس ملااسماعیل، معقول به نظر نمی رسد و خداوند به حقایق امور آگاهتر است.
ملامهدی از اساتید خود تحت عنوان کواکب سبعه نام برده اما اصحاب تراجم از هشت نفر به عنوان استادان او یاد کرده اند آنچه معلوم است این که دروس معقول را در حوزه ی اصفهان استفاده کرده و در عراق عرب فقط فقه و اصول خوانده و در مقابله ی علمی با اخباریان از نزدیکان استاد خود وحید بهبهانی (1205-1116) بوده و در اقامت طولانی مدت خود در اصفهان غیر از ملااسماعیل که ظاهراً نزد او هم منقول خوانده هم معقول، نزد محمدبن محمدزمانی کاشانی فلسفه آموخته و نزد علمای یهود، زبان عبری را آموزش دیده و بالاخره ریاضی و هندسه و احتمالاً طب را نزد میرزا نصیر حسینی اصفهانی (متوفی1191) خوانده است(9).
میرزا نصیر از علمای جامع منقول و معقول نامبرده شده لیکن تبحرش بیشتر در ریاضی و طب بوده و طرح مسجد وکیل شیراز و تعیین قبله ی آن از اوست. بر مشکلات قانون شرحی نگاشته و مرآت الحقیقه را در حکمت الهی ساخته و کتابی در نسبت بین موسیقی و طب نوشته و به نصیرالدین ثانی معروف بوده است(10).
ملامهدی نراقی پس از چند دوره ی طولانی تحصیل، در علوم رایج زمانه ی خود به مقام جامعیت دست یافت. جامعیتی که بعد از میرداماد و شیخ بهائی در حوزه ی اصفهان کمتر کسی بدان رسیده باشد. با این وجود، قدر ایشان ناشناخته مانده تا جایی که شهرت فرزند ایشان ملااحمد نراقی -که استاد شیخ انصاری بوده- از شهرت پدر بیشتر است و معروفیت خود ایشان نیز بیشتر به خاطر کتاب جامع السعادات است که از آثار ماندگار اخلاقی است که جامع ترین کتاب اخلاقی متاخرین شمرده شده در حالی که مهارت ملامهدی در علوم و فنون دیگر، کمتر از تبحر وی در علم اخلاق نبوده چنانکه فی المثل مرحوم آشتیانی راجع به حواشی ایشان بر شفا می نویسد: «تعلیقات نراقی، شرح محققانه ای است بر مشکلات شفا. این تعلیقات بعد از حواشی ملاصدرا، بهترین تعلیقاتی است که حقیر، تاکنون دیده است.(11)»
احاطه ی ملامهدی بر فنون ریاض و هندسی بحدی بوده که وی به افضل المهندسین ملقب شده و از مجموعه ی آثار ایشان، شش اثر به ریاضی و هندسه و هیئت تعلق دارد. همچنین کتاب مشکلات العلوم را در دانشهای مختلف و کتاب نخبه البیان را در علوم ادبی پرداخته است. هفت اثر در فقه و چهار کتاب در اصول و هشت عنوان در فلسفه و دو اثر در اخلاق و پنج کتاب در موضوعات گوناگون و دیوان شعری مشتمل بر سه هزار بیت به فارسی و عربی دارد(12) و از جمله آثار فلسفی اش جامع الافکار است که بنا به گفته طهرانی، بزرگترین اثری است که در اثبات واجب نوشته شده(13) و مشتمل است بر آراء و عقاید قدما و متأخرین از فلاسفه.
از دیگر آثار فلسفی ملامهدی، رساله قوه العیون است که در مباحث وجود نوشته و بنا به نقل طهرانی در الذریعه، بر این اثر حواشی مختصری از آقامحمدبیدآبادی موجود است(14).
نراقی هر چند در این اثر مناقشاتی بر بعضی از بیانات صدرا دارد مع ذلک هم این رساله و هم کتابی که در حکمت متعالیه با عنوان اللمعه الالهیه نوشته، نشانگر توجه او به فلسفه ملاصدرا است.
نگرش کلی او را می توان در این جملات که پاره ای است از متن جامع السعادات یافت که می فرماید: «بین علوم ظاهری و باطنی باید متوسط بود نه نظر را بر ظواهر آیات قصر کرد و حقایق بینات را نشناخت و نه عمر را در فضول اهل یونان صرف نمود و دور افتاد از آنچه حامل وحی و فرقان آورده و در عقلیات باید متوسط بود بین طرق عقلاء؛ پس حد وسط را بین حکمت و کلام و اشراق و عرفان گرفت و جمع کرد بین استدلال و تصفیه ی نفس و در علوم شرعی متوسط بین اصول و فروع باید بود نه اخباری و نه اصولی تا طریق سداد به دست آید.(15)» حکمت وحیانی و فرقانی نراقی که در این متن ملاحظه می شود همان حکمت الهی و ایمانی آقا محمدبیدآبادی است که در بخش پیش آمد و بلکه بخش اخیر حکمتی است که حکمای مکتب اصفهان را به ارائه آن از حکمای دیگر مکاتب فلسفه ی اسلامی متمایز می سازد.
حوزه ی کاشان که زمانی ملامحسن فیض کاشانی را به خود دیده بود و پیشترها بابا افضل مرقی کاشانی را؛ اینک به وجود فحلی بسان ملامهدی نراقی رونقی دوباره گرفت و بر پای خود ایستاد. سه تن از مجتهدین بزرگ قرن سیزدهم یعنی حاجی محمدابراهیم کلباسی، سیدمحمد باقر شفتی معروف به حجه الاسلام و ملااحمدنراقی از حوزه ی حکیم محقق ملامهدی نراقی برخاستند.

پی‌نوشت‌ها:

1. حکیم متاله بیدآبادی/ص65.
2. مجموعه مقالات کربن/ص94.
3. رسائل حکیم سبزواری/ص115.
4. حکیم متاله بیدآبادی/ص139.
5. همان/ص242.
6. اصول کافی/ج1/ص130.
7. حکیم متاله بیدآبادی/ص157.
8. همان.
9. مکتب فلسفی اصفهان/ص152.
10. دانشمندان و بزرگان اصفهان/ج2/صص984و985.
11. رسائل حکیم سبزواری/ص115.
12. مکتب فلسفی اصفهان/ص153.
13. تاریخ علوم و فلسفه ایرانی/ص804.
14. حکیم متاله بیدآبادی/ص182.
15. همان/ص249.

منبع مقاله: مدرس مطلق؛ محمدعلی؛ (1391)، مکتب فلسفی اصفهان، تهران، مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران، چاپ اول.